کد مطلب:28513 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:133

نبرد عمّار












2243.الفتوح: محمّد بن ابی بكر و عمّار بن یاسر حركت كردند تا مقابل شتر [ عایشه] ایستادند.اَشتر هم از پیِ آنان رفت و به همراه آنان ایستاد. مردی از لشكر جمل گفت: ای گروه! شما چه كسانی هستید؟ گفتند: ما از كسانی هستیم كه شما آنها را می شناسید. و نام های خود را گفتند و آنان را به پیكار، دعوت كردند.عثمان ضِبّی با خواندن رجز، بیرون آمد.عمّار به سمت او حركت كرد، و شعرش را پاسخ داد.سپس عمّار بر او یورش بُرد و او را كشت.[1].

2244.الفتوح: عمرو بن یَثرِبی از لشكر جملْ بیرون آمد و میان دو سپاه ونزدیك شتر [ عایشه] ایستاد. سپس هماورد طلبید و درخواست كارزار كرد. علباء بن هیثم (از یاران علی علیه السلام) حركت كرد؛ ولی عمرو بر او حمله بُرد و او را كشت.

سپس دوباره مبارز طلبید. كسی به سوی او بیرون نرفت. آن گاه شروع كرد در میدان نبرد به جولان دادن و رجزخوانی كردن و شعر می خواند. پس حركتی دیگر كرد و مبارز طلبید.لشكر، یكدیگر را به دوری جُستن از او فرا می خواندند و از حمله او می ترسیدند.

ناگاه، عمّار بن یاسر، در حالی كه شعر او را پاسخ می داد، به سوی او شتافت. با ضربت زدن، رو در رو شدند. عمّار، پیش دستی كرد و ضربتی بر او فرود آورد و او را از اسب به زیر انداخت. آن گاه به سرعتْ نزدیك او فرود آمد و پایش را گرفت و كشید تا او را در مقابل علی علیه السلام افكند.

علی علیه السلام فرمود: «گردنش را بزن».

عمرو گفت: ای امیرمؤمنان! مرا زنده بدار تا برای تو از آنان بكشم، چنان كه از شما كشتم.

علی علیه السلام فرمود: «ای دشمن خدا! آیا پس از [ آن كه ]سه تن از بهترین یارانم [ را كشتی] تو را زنده نگه دارم؟! هرگز چنین نخواهد شد».

عمرو گفت: مرا به خود، نزدیك ساز تا در گوشت سخنی بگویم.

علی علیه السلام فرمود: «تو مرد سركشی هستی و پیامبر خدا مرا از سركشانْ خبر داده است و تو یكی از آنانی».

عمرو بن یثربی گفت: بدان كه به خدا سوگند، اگر به تو نزدیك می شدم، گوش (یا بینی) تو را [ با دندانْ ]می كندم.

علی علیه السلام او را به پیش انداخت و گردنش را زد.[2].

2245.تاریخ الطبری- به نقل از داوود بن ابی هند، از پیرمردی از تیره بنی ضِبّه-: عمرو بن یثربی در جنگ جمل، چنین رجز می خواند:

كسانی كه مرا نمی شناسند، بدانند كه من پسر یثربی ام

همان قاتل عَلباء و هند جملی،

و قاتل پسر صوحان، كه [ هرسه] از پیروان علی بودند.

و گفت: چه كسی با من مبارزه می كند؟

مردی بیرون رفت.عمرو، او را كُشت.پس مردی دیگر بیرون رفت.او را هم كشت و چنین رجز می خواند:

می كُشم آنان را و علی را می بینم

و اگر بخواهم بر دهان او هم نیزه زنم!

سپس عمّار بن یاسر بیرون رفت و او ناتوان ترینِ افرادی بود كه برای نبرد با عمرو، بیرون رفته بودند.

وقتی عمّار برای مبارزه برخاست، مردم، استرجاع می كردند («إنّا للَّه و إنّا إلیه راجعون» می گفتند) و من به خاطر ناتوانی عمّار می گفتم: به خدا، او هم به یارانش خواهد پیوست.

عمّار، مردی لاغر اندام و دارای ساق های باریك بود. شمشیری داشت كه غلافش برای او بلند بود و تا زیر بغلش می آمد. ابن یثربی او را با شمشیر زد. عمّار، ضربت را با سپرش گرفت و ضربه ای به او زد و نیزه ای در تن او فرو كرد.یاران علی علیه السلام نیز سنگ هایی به سویش پرتاب كردند تا آن كه زخمی شد.[ یارانش ]او را از معركه بیرون بُردند تا آن كه مُرد.[3].









    1. الفتوح: 476/2.
    2. الفتوح: 477/2، شرح نهج البلاغة: 259/1.
    3. تاریخ الطبری: 530/4 و ص 517، الكامل فی التاریخ: 340/2، البدایة والنهایة: 243/7.